عریان

کاش آن یار همیشگی من تو بوده باشی تا اینقدر سختی و دوری آن دوردانه ی فاحش ات را کامل متوجه نشوم ...

گاهی بر این دخمه ی تاریکی و اما با دهانه ای گشاد از فریاد آزادی فراموش نکنی و بر اون سَری بزنی و شاید دانه ی عیان را بر آن روان کنی و بکاری و ثمره ی آن عزیز را ببینی و از شوق آن دانه ی دیگری به هدیه به او عنوان کنی .

 

                    ....... این رسوایی من را خوشنود کرد که تو را با آن چیزی که در آن خِبره هستی ببینند و به آن حسودی چشم ببندند و من بر آنها آن عشق مخفی ات را ریا کنم و از خوردن وجودت شیره ی حیات را بر من بریزی و و من با خوشحالی به انتها رسیده و در حد انقراض لذت ببرم .

کاش این درست باشد ................

من تو را با تمام وجود خودت و با تمام وجود خودش دوست دارم ، من درخت را با شاخه هایش دوست دارم ، من باران را بخاطر موج کشیده اش بر گودالچه ای کوچیک در انبوه آب سرازیر شده بر بدن خودم که پُر از هوس در آن پارکور میکنند دوست دارم .

من تو را دوست دارم و عشق می کنم _______

من تو را دوست دارم ، من من تو را که دوست دارد دوست دارم / من دوستت دارم را دوست دارم و دوست دارم و دوستت دارمت و دوستتتتتتتتت دارمت  ____________

09:44

به اتمام رسید . ___ .

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
‹ به بلاگ ‹ خودکشی💀 › خوش آمدید...😊 ›
آزادی بیان رو در قالب ادبیات تجربه کنید...

اگر کلمه خاصی‌تو سرته از طریق
کادر جستجوی پایین ، اون کلمه رو پیدا کن.↓↓↓
پیام های کوتاه