عریان 2

آن شب که در تاریکی وهم آلود شهر در مکانی مقدس در هم تنیده بودیم .

آن شب که تمامی وجودت در حفره بدنم تخلیه شد .

دیده ام به تو باز شد ، حال بهار است و شکوفه زده‌ام .

مرا لمس کن ، لمس تو حس عمیق عشق در من را قلقلک میدهد .

کجایی که این کالبد تو را طلب کرده ؛ این بدن مشغول درآشفتگی خویش در نبودت شعله کرده .

کجایی ؟

کاش اکنون در آغوش گرمت من گره میخوردم .

کاش در آخرین دیدارمان در کنجی دنج بر سرم خیمه میزدی و من را با شاخه‌ی مهربانت تنها میگذاشتی تا شاخه‌ی زیبایت را هَرَس میکردم .

این تمام دلخوشی و رویای من شد که شاید از تو شکوفه‌ای بَر آید به واسطه مایعِ حیاتی که در عمق پوستین بدنم فرو کردی .

من تو را دوست دارم . من تو را دوست دارم . من دوست دارم . من دوستت دارم . دوست دارم من . دارم من تو را دوست .

 

من تو را دوست دارم .

من من تو را که دوست دارد دوست دارم / من دوستت دارم را دوست دارم و دوست دارم و دوستت دارمت و دوستتتتتتتتت دارمت  ____________

19:30

به اتمام رسید . ___ .

 

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
‹ به بلاگ ‹ خودکشی💀 › خوش آمدید...😊 ›
آزادی بیان رو در قالب ادبیات تجربه کنید...

اگر کلمه خاصی‌تو سرته از طریق
کادر جستجوی پایین ، اون کلمه رو پیدا کن.↓↓↓
پیام های کوتاه