عریان 2

آن شب که در تاریکی وهم آلود شهر در مکانی مقدس در هم تنیده بودیم .

ادامه مطلب ۱ نظر

عریان

بدن عریانت و آن ظرافت و گرمی دستت پشت ران چپم احساس شد که زندگی معنی پیدا کرده است.

ادامه مطلب ۰ نظر

را

قلب آتش ، دلش تاب نیآورد دوری بحر را
لب خشکی زده حوالی طلوع‌گاه … نزدیکی شرق را
هرگاه خواستیم مسرور باشیم ، تبعید کردن برق را
مغز جنگل ، دل دریا … معده‌هایمان صح-را

 

18 اسفندماه 403

۰ نظر

نوروز

«به نام اهورامزدا، نوروز خجسته باد!

 

در آغاز سال ۲۵۸۴ هخامنشی / ۳۷۶۳ زرتشتی، خورشید بار دیگر بر کاخ‌های پارسه تابید.

 

باشد که در این روز اورمزد از فروردین، روشنی، داد و فره ایزدی همراهت باشد!»

 

-طموم

۰ نظر

بیوه

من‌باب گذشته همیشه مَثله

که ذات لوسیفر خلق اثره …

موجب به عنوان گذر مسئله

مسیر و تاب میده ، حرکتُ تار

 

خُلق و خالق و خَلق اسیر زنجیر

بیوه‌ی عیسی تا محمد ، زَن جیغ

تا آخرین تختِ توو زمین در رَنجیم

حکم ارتداد خدا ، به بَرَکَت دار

 

-لوسیفر 21:13 شبانگاه … 23-اُم اسفندماه 403

۰ نظر
درباره من
‹ به بلاگ ‹ خودکشی💀 › خوش آمدید...😊 ›
آزادی بیان رو در قالب ادبیات تجربه کنید...

اگر کلمه خاصی‌تو سرته از طریق
کادر جستجوی پایین ، اون کلمه رو پیدا کن.↓↓↓
پیام های کوتاه